مستربینی که حدود دو دهه است، به عنوان کاراکتر اصلی مجموعهای از نمایشهای کوتاه تلویزیونی، مردم دنیا را میخنداند.
(ازجمله تلویزیون خودمان هم به کرات برنامههای تلویزیونی مستربین را در مناسبتهای گوناگون از شبکههای مختلفش پخش کرده است !) کاراکتری که خالقش را به نام خود «روان اتکینسن» (بازیگر نقش مستربین) ثبت کردهاند، چرا که اساس آن بر فیزیک بدنی، حرکات و رفتار و میمیکهای خاص این بازیگر 52 ساله انگلیسی استوار است.
از همین رو همواره در فهرست نویسندگان فیلمنامه مجموعهها و فیلمهایی که درباره این شخصیت ساخته شده، خلق کاراکتر آن به نام همان «روان اتکینسن» در تیتراژ میآید.
کاراکتری که نه بر دیالوگ و تکیه کلام و شوخیهای خاص زبانی، بلکه به خاطر نوعی حرکات کاریکاتوری ویژه که با قد دراز و دست و پاهای بلند و کله کوچک وی کاملاً هماهنگ است و فیگورهای چهره که با فرم گرد صورت و چشمهای درشت و دماغ بزرگ آن، ترکیب خندهآوری را پدید میآورد.
تازهترین فیلم مستربین (که به قول خودش قرار است، آخرین آن هم باشد) درباره مسافرت او به سواحل کن واقع در جنوب فرانسه است که طبق معمول با وقایع و اتفاقات کمیک و مضحکه آمیزی نیز همراه میشود.
مستربین در یک قرعهکشی بخت آزمایی کلیسا، برنده سفری به کن و سواحل جنوب فرانسه همراه 2000 یورو خرج سفر و یک عدد دوربین دیجیتال شده و با خوشحالی زائدالوصفی راهی آنجا میگردد.
در همان ابتدای راه و در پاریس بر اثر تأخیر، قطار کن را از دست میدهد و در مرتبه دوم باعث نرسیدن فرد دیگری به قطار بعدی میشود که اتفاقاً آن فرد، کارگردانی روس به نام «امیل»، عضو هیأت داوران جشنواره کن بوده و از پسرش «استپن» هم که در آن قطار انتظارش را میکشد، جا میماند.
از آن پس، مستربین و استپن، اگرچه زبان یکدیگر را نمیفهمند، اما همسفر میشوند. این در حالی است که «بین» سعی میکند از تمامی اتفاقات و حوادثی که در طول راه از سر میگذراند، با دوربین دیجیتال خود فیلمبرداری کند.
این در حالی است که با هنرپیشه فرانسوی یکی از فیلمهای حاضر در جشنواره کن به نام «سابین» هم، همراه میشوند.
فیلم «تعطیلات مستربین» در مایههای آثاری همچون «دنیای دیوانه دیوانه دیوانه» و یا نسخه دهه نودی آن یعنی «موشدوانی» (که خود روان اتکینسن هم در آن بازی داشت). مسابقهای برای رسیدن به مقصدی خاص (در اینجا کن) را موضوع خود قرار میدهد که در واقع بازندهای ندارد. (برخلاف دو فیلم مذکور که اساساً برندهای نداشتند).
همه شخصیتهای ماجرا از همان عضو هیأت داوران و پسرش گرفته تا کارگردانی به نام «کلی کارسون» (با بازی ویلم دافو) و سابین که هنرپیشه فیلمش است و تا خود «بین» که هیچ علاقهای هم به جشنواره کن ندارد و تمام هم و غمش این است که به ساحل دریا برسد، به طور ناخودآگاه در این مسابقه اعلام نشده شرکت دارند. اما در این میان دست و پا چلفتیهای مستربین است که موانع و مشکلات متعددی در میانه این سفر ایجاد میکند و البته باعث خنده و مضحکه میگردد.
مضحکه فوق، این بار علاوه بر آداب و رسوم خشک و پر افاده انگلیسی که معمولاً سوژه اصلی کمدیهای مستربین است، کمی فرامرزی شده و شیوه رفتار و سلوک بسیاری از آدمهای تازه به دوران رسیده (در هر شغل و مقامی) را در کادر دوربین به هجو میکشد.
از خوره بازی برای آن دوربین دیجیتالی گرفته که این روزها در دست و بال هر قشر و طبقهای به چشم میخورد تا بدون علم به فرهنگ و دانش استفاده از آن، در هر موقعیتی مورد استفاده قرار دهند!
(فیلمهای دوربین دیجیتال «بین» از آن زجری که امیل برای رسیدن به قطار از دست رفتهاش متحمل میشود، را دربرمیگیرد تا ثبت تصویری شماره تلفنی که قرار است نقطه ارتباطی با پدر «استپن»، یعنی همان امیل باشد) و همچنین خوردن مشقتبار غذاهای ناشناخته دریایی در آن رستوران تا سر و کله زدن مستربین با موبایل سابین که حتی تا زمان به خواب رفتن همه ادامه دارد
(این هجو استفاده از موبایل در چند صحنه دیگر نیز به چشم میخورد، از جمله وقتی که بین و استپن سعی میکنند با حدس زدن دو رقم نامعلوم شماره تلفن امیل با وی تماس بگیرند، یک بار با فردی تماس میگیرند که در دستشویی است و موبایلش درون چاه توالت میافتد، بار دیگر نوزادی، گوشی را برمیدارد که با آن شربتش را هم میزند، بار دیگر موبایل متعلق به مردهای است که مرده شورش آن را جواب میدهد و یک بار هم با کسی تماس میگیرند که پس از پاسخ به موبایل، خود را از فراز پلی مرتفع به پایین پرتاب میکند!!) و نمایشهای خیابانی و جذب مردم برای کمکهای خیریه (که به اجرای آن نمایش عجیب و غریب مستربین و استپن با ترانهای که از بلندگوی عاریتی پخش میشود، میانجامد!)...
و بالاخره هجو اساسی فیلم «تعطیلات مستربین»، با دست انداختن جشنواره فیلم کن و البته فیلم و سینمای به اصطلاح هنری به کمال میرسد.
فیلمی که «کلی کارسون» ساخته و سابین هم از بازیگران آن است، «زمان پلی بک» نام دارد وموقع نمایش آن در کاخ جشنواره فیلم کن، امیل هم به عنوان عضو هیأت داوران در سالن حاضر است. فیلم که آغاز میشود نام «کلی کارسون» به عنوان بازیگر بر پرده نقش میبندد. عبارت بعدی بر تصویر بعدی، نام تهیه کننده را نشان میدهد که باز هم «کلی کارسون» است!! و سپس بر صحنه بعدی این عبارت نقش میبندد: در فیلمی از «کلی کارسون»!
فیلم «زمان پلی بک» در سالن نمایش جشنواره کن، با نماهای بسیار کشدار و کسالتبار از کلوزآپ «کلی کارسون» آغاز میشود که گویی در تونلی پیش میرود و نریشن خود وی شنیده میشود که از بیگانگی و غربت و یأس و مانند اینها میگوید.
نریشنی که با تکرار بیش از حد کلمه «هیچ چیز» ادامه مییابد. دوربین، حاضران در سالن را نشان میدهند که اغلب خسته شده، خمیازه میکشند و حتی خوابیدهاند!! اما ورود مستربین با لباس مبدل مادربزرگ «سابین» به همراه استپن، همه چیز را برهم میریزد.
او وقتی متوجه میشود که کلی کارسون نماهای مختصر سابین را هم حذف کرده، به آپاراتخانه رفته و به جای فیلم «زمان پلیبک»، فیلمهایی را که در طول سفرش با دوربین دیجیتال خود برداشته بود، به نمایش میگذارد، در حالی که همچنان نریشن کلی کارسون بر روی آنها شنیده میشود.
مانند نماهایی از تلاشی که او و استپن پس از دست دادن وسایلشان برای درآوردن پول از طریق نمایش خیابانی انجام دادند، تصاویری از حضور مستربین در میانه صحنههای فیلم تبلیغاتی کلی کارسون و یا در رستورانی که به زور آن خرچنگهای بد هیبت را میخورد و بالاخره هنگامی که شادمانه همراه سابین و استپن به کن رسیدند... تماشاگران به شدت «بین» را که به دنبال تعقیب و گریزش با کلی کارسون و امیل همراه استپن به روی صحنه رسیده، تشویق میکنند، چرا که در واقعیت هم همان را میبینند که در فیلم دیدهاند.
به عبارتی دیگر آنها از این رو پس از چرت زدنهای طولانی هنگام تماشای فیلم «زمان پلی بک»، حالا همگی ایستاده، برای هنرمندان فیلم به شدت دست میزنند، که بر خلاف آن صحنههای ملالآور فیلم «زمان پلی بک»، از درون تصاویر دوربین دیجیتال مستربین، به تماشای زندگی نشستهاند و واقعیت زندگی را مشاهده نمودهاند.
این همان سینما و هنر واقعی به نظر میآید که متأسفانه در قرن بیست و یکم و پس از تجارب فراوان اساتید فیلمسازی تاریخ سینما، هنوز هم عدهای قلیل با عنوان سینمای هنری و مخاطب خاص و امثال این گونه القاب خود فریب، آن را فراموش میکنند.
کلی کارسون در مصاحبه مطبوعاتی پس از نمایش فیلم اگرچه همچنان فیلم نمایش داده شده را نتیجه ریسکپذیری شخص خودش اعلام میکند، اما اعتراف دارد که سینما یک تجربه جمعی است برای نمایش واقعیات زندگی. پیش از این وودی آلن نیز در فیلم «پایان هالیوودی» نگاهی طعنهآمیز به هنر روشنفکر نمایانه حاضر در برخی از جشنوارههای اروپایی داشت.
در آن فیلم یک فیلمساز مشهور، پس از سالها بیکاری، پیشنهاد ساخت فیلمی را از همسر سابقش که اینک مدیر یکی از کمپانیهای فیلمسازی است، دریافت میکند، اما هنگام شروع تولید فیلم براثر استرس و فشار روانی، نابینا میشود او به توصیه کارگزارش، این موضوع را افشا نکرده و به کمک وی و مترجم فیلمبردار چینی پروژه، با همان حالت نابینایی، به کارگردانی فیلم میپردازد ولی کار افتضاح درمیآید به طوری که کمپانی سفارش دهنده، آن را یک آشغال به تمامی معنا مینامد. اما وقتی وی همین فیلم را به جشنوارههای اروپایی میبرد، مورد استقبال شدید قرار گرفته و به عنوان نابغه از سوی آن جشنوارهها شناخته میشود!
فیلم «تعطیلات مستربین» در ایامی به نمایش درآمده که اتفاقاً در آستانه برگزاری شصتمین دوره جشنواره فیلم کن قرار گرفتهایم و به این ترتیب وجه تسمیه مناسبی هم پیدا میکند.
جشنوارهای که اگرچه دیگر از آن فضای روشنفکرنمایی فیلمهای به اصطلاح هنری فاصله گرفته ولی به طور باورنکردنی، آلترناتیو آن آثار شبه هنری را فیلمهای هالیوودی قرار داده است.
به نظر میآید آنچه استیو بندلک (کارگردان) در فیلم «تعطیلات مستربین» به تصویر میکشد، حق مطلب است که جشنوارههایی همچون کن با فیلمهای واقعی و مستقل از کمپانیهای هالیوودی بایستی پوستاندازی کنند تا بلکه آن مسیر حقیقیشان را بیابند.